معتدلترین انسانها پیامبرانند چه از نظر جسم چه از نظر روان و در بین پیامبران از پیامبر اول تا خاتم، پیامبر اول حوزه ی اعتدال شده و پیامبر خاتم نقطه مرکز اعتدال است و هر چقدر به مرکزیت می آیید به اعتدال نزدیکتر می شوید.

لذا هر چه به پیامبر خاتم محمد مصطفی (ص) می رسید چون اعتدال مزاج و توان بیشتر است مسئولیتها سنگینتر می شود. 

   اگر در سن اعتدال غذاهای لازم را به تن رساندید انسان می تواند با همین توانایی اعتدال سالها زیست کند بر اساس این قاعده این تعجب انگیز نیست که شما در اعتقادات دارید که امام زمان (ع) بیش از هزار سال عمر کردند لکن هر کس به حضور ایشان مشرف شده فردی با شخصیت جسمی چهل ساله مشاهده کرده و او حکیم است و تن خود را در حال اعتدال نگه داشته است. 

♻️از نظر توجیه طبی معجزه نیست و کس دیگری هم غیر از اینها اگر چنین کاری کند تا زمان پایان عمر مقدر که خداوند برای او معین کرده میتواند اعتدال خودش را محفوظ نگه دارد.

وقتی بحث تن می شود و زیر ساخت شکل گیری تن از نطفه شروع می شود بایستی اخلاط وجود داشته باشند. 

♻️معادل آتش خلطی به نام صفرا، معادل آب خلطی به نام بلغم، معادل خاک خلطی به نام سودا و معادل هوا خلطی به نام دم می شود. 

به تناسب میزان حضور هر کدام از چهار خلط شکل انسان آرایش چهره ی او، خلق و خو و رویه ی برخورد و استعداد او، رنگ موی او متفاوت می شود. 
 
  بحث ما چگونگی شکل گیری اخلاط است. 
یک بحث ارث است. 
یعنی مجموعه ی عناصری که در نطفه وجود دارد چقدر در نطفه صفرا یا سودا و بلغم یا دم وجود دارد و چقدر عناصر معنوی وجود دارد. 

عناصر معنوی موجود در نطفه نقش آفرین هستند و نقش بسیار تعیین کننده دارند. 

اگر حتی در ذهن نزدیکی کننده چهره ای تصویر شده باشد همان چهره در نطفه منتقل می شود و این یک بحث واقعی است. 

اگر صاحب نطفه ظالم باشد ظلمش و اگر مهربان باشد مهرش منتقل می شود.
    
مجموعه ی ویژگیهای رفتاری در درون نطفه منتقل می شود. 

شیخ انصاری با همسرش بحثی می کند در مورد بچه اش که یک جوالدوز به مشک آب یکی از مردم می زند از همسرش می پرسد و می گوید من از خودم مطمئنم. همسرش می گوید من روزی که سر این بچه باردار بودم جایی اناری دیدم هوس انار کردم سنجاق زیر گلویم را به انار زدم و مکیدم. شیخ انصاری گفت حالا آن سنجاق به جوالدوز تبدیل شد که مشک را پاره کرد.

این نقش رفتار است. از این جهت وقتی زن باردار دستور غذایی می خواهد به اومی گوییم بهترین و کاملترین غذا، غذای حلال است. 

حتی به خانه ی کسی که کار و غذایش مشکوک است نرو. 

اولین و مهمترین غذا حلالیت آن است بعد ویژگیهای مزاجیش.

   مجموعه ی آنچه که باعث شکل گیری جسم می شود یا برآیند اثر مجموعه رفتارها، پندارها، شنیدارها، دیداریها و پرتوهای آسمانی، باورها و اندیشه ها و غذاهای بلعیدنی و نوشیدنی را غذا می نامیم. 

اینکه فقط آن لقمه ای را که می بلعیم و می نوشیم را غذا بنامیم کوته اندیشی است. 
بنابراین باید اینجا غذا را کامل تعریف کنیم. 

در این حوزه باید هشت نوع غذا را مطرح کنیم.
    اولین غذا، غذای خوراکی است ( بلعیدنی و نوشیدنی ) 
 پنداری 
 شنیداری
دیداری
بویایی
 لمس
جذبی
جنسی و انس. 
   
قاعده ی اول اینکه غذا حلال باشد قاعده ی دوم اینکه غذا موافق مزاج باشد.
 انسان صفراوی باید سردی بخورد منعش نکنید ( ممکن است هشت تا خیار را کنار هم بخورد اما انسان بلغمی خوشش نمی آید و موز پوست می کند ) اگر منعش کنید و هشت تا موز به او بدهید دچار اسهال می شود این اسهال را اسهال گرم می نامیم. 

انسان گرم مزاج سردی دوست دارد و انسان سرد مزاج گرمی دوست دارد و این به این معنا نیست که دقیقا ضدش را بخورد و ترکیب دیگری استفاده نکند.

انسان صفراوی وقتی وارد سن سردی شد حالا گرمی هم می تواند بخورد.
 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها